سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]
گل خاطره

در وبلاگ جناب آقای جعفرزاده کسیانی ( http://kasyani_binam.persianblog.ir/ تابوت عشق ) داستان کوتاهی از بوفالوها را خوانده بودم و این سوال در ذهنم ایجاد شده بود که چگونه این حیوانات قوی جثه ، در برابر حیوانات وحشی کوچکتر از خود ، بدون هیچ مقاومتی فرار می کنند.!!!

عصر جمعه هفته پیش مشغول تماشای شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی بودم که گروهی از فیلمبرداران حیات وحش را نشان می داد .

این گروه  ، که کارشناسان مربوطه نیز همراهشان بود در یک طرف رودخانه بزرگ و پرآبی کمین کرده و دوربین های خود را به طرف دیگر رودخانه نشانه گرفته بودند تا تحرکات احتمالی حیوانات وحشی جنگل را ضبط و تجزیه و تحلیل نمایند.

اتفاقا بعد از اندک زمانی دو تا از بوفالوها با یک گوساله خود در کنار رودخانه نمایان شدند که کاملا خونسرد در حال حرکت بودند و جلوتر از اینها چندین شیر کمین کرده و منتظر طعمه بودند.

وقتی این سه حیوان بی خبر از دشمنان خود به محل اختفای شیرها نزدیک شدند ، شیرها از جای خود جسته و به آن ها حمله ور شدند و آنان نیز سریعا برگشته و با سرعت تمام پا به فرار گذاشتند.

شیرها با هوشیاری گوساله را از آنها جدا و تعقیب می نمودند که بالاخره آن را گرفتند ولی چون درست حاشیه رودخانه می دویدند ،  نتوانستند تعادل خود را حفظ کنند لذا به داخل آب رودخانه افتادند و در آنجا نیز گوساله را رها نکرده قصد بیرون کشیدن نمودند.

خیلی تلاش می کردند تا او را از آب بیرون بکشند ولی چون گوساله سنگین بود و مقاومت می کرد و همه شیرها نمی توانستند وارد آب شوند ، لذا این کار به راحتی مقدور نمی شد تا اینکه بعد از دقایقی سر و کله یک کروکودیل پیدا شد و به طعمه شیرها حمله ور گردید و پای شکار را به دهان گرفت و سعی کرد به داخل آب رودخانه بکشد.

شیرها با دیدن رقیب و جدی بودن از دست دادن شکار ، عزم خود را جزم تر نموده با اراده ای بیشتر و جدی تر شکار خود را با زحمت و پس از کشمکش های طولانی از دهان درنده ی آبی بیرون کشیدند. البته خود شکار نیز تمایل داشت و تلاش می کرد به بیرون از آب برود و شیرها را بر کروکودیل ترجیح می داد .

در بیرون از آب همچنان با مقاومت گوساله مواجه بودند و نمی توانستند او را برزمین بزنند و بدرند 

در این گیرودار ، گله ی عظیمی از بوفالوها سررسیدند که انگار با برنامه ریزی دقیق و حساب شده ی قبلی برای نجات همنوع خود آمده بودند ، با محاصره شیرها و حملات پیاپی که با شاخ های خود به هوا پرت کردن شیرها واقعا دیدن داشت ، یکی یکی آنها را از معرکه فراری داده و گوساله را سالم با خود بردند...

این تقابل و مبارزه و تلاش برای ادامه حیات در میان حیوانات وحشی همیشه بوده و خواهد بود ولی درس هائی در این حالات برای ما انسانها نهفته و اینکه بعضا تشابهی از این زندگی درنده خوئی و تصاحب غذا و قدرت با استفاده از هر وسیله ی ممکن ، در میان جوامع بشری نیز دیده می شود.

بنظر شما چه درس هائی از این داستان می توانیم بگیریم؟

چه مشابهتی بین قانون حاکم بر حیوانات وحشی ، و قانون عصر تکنولوژی ما انسانها دارد؟



  • کلمات کلیدی : خاطرات روزانه
  • اکبرگل خاطره ::: یکشنبه 88/2/6::: ساعت 10:38 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ